۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۲, شنبه

مختصری درباره ما و سایت عصر آنارشیسم



درباره ما-۱
معرفی تفکر آنارشیسم : با نگاهی به تاریخ اندیشه میتوان ریشه های آنارشیسم را به عنوان نگرشی آزادی خواهانه تا مکتب فکری “لائوتسه” پی گرفت، مکتبی فلسفی و طبیعت گرا که بر اصالت فرد تاکید داشت. آن طور که شاعر آزاد اندیش “احمد شاملو” میگوید آنارشیسم«انسانی‌ترین آرمانی است که دو هزار و پانصد سال پیش برای آسایش انسان‌ها و رسیدن آدمی به کمال مطلوب عرضه شد».

در قرن هجدهم اما برای اول بار نام “آنارشی” جان گرفت و بسیاری خود را “آنارشیست” نامیدند و در راه آزادی و آرمانهای انسانی مبارزه کردند؛ با این وجود، هیچ دورانی مانند عصر حاضر و قرن اخیر آمادۀ رشد اندیشه‌ها و آبستن امکانات آنارشیستی نبوده است. به کلام دیگر اینک عصر آنارشیسم است.

چرا آنارشیسم؟

در پاسخ باید اذعان داشت که دولت ها و حکومت‌ها در جهان خصوصا در سال های اخیر بنا به اشتباهات فاحش، دردآور و مرگ آفرین خود، وجهۀ پیشین خویش را از دست داده و روز به روز از سوی مردم غیر قابل اطمینان تر ارزیابی میشوند. امروز مردم و حتی رای دهندگان به دولت ها بیش از پیش به نواقص و کاستی‌های سیستم های حاکم بر جهان واقف میشوند. دولتهای به اصطلاح چپِ سوسیالیستی و سوسیالیسمِ واقعا موجود نیز که امید تازه ای برای بخش هایی از جامعۀ انسانی به حساب می آمدند با پیروی از ساختار قدیمیِ پدرسالارانه به قبضۀ قدرت پرداختند و مسیر محتومِ انحطاط را یکی بعد از دیگری پیموده و مبدل به دولتهای راست شدند.

اکنون مردم اسارت در چنبرۀ دولت های راست و فوق راست را به طور مستمر احساس میکنند. پیشرفت سریع تکنولوژی خصوصا در زمینۀ ارتباطات ضمن کاربردهای مفید آن برای جامعه و فراهم آوردن امکان آگاهی یابی عمومی و دسترس پذیر کردن انبوهی از اطلاعات، از دیگر سو وسیله‌ای است در دست دولت‌ها تا با گذراندن قوانین عجیب و غریب، بدون اجازه و اطلاع افراد وارد حریم خصوصی شهروندان شده و معلوماتی که خود می‌پسندند را دریافت، جمع آوری و آرشیو کنند. به زبان دیگر نوعی تازه از کنترل پلیسیِ فرا‌تر از مرز و در ظاهر تحت عنوان مبارزه با خلاف و تروریسم بر مردم اعمال می‌شود. افشاگری‌های اخیر “ادوارد اسنودن” عمق فاجعه را نشان میدهد که چگونه دولتهای مدعی دموکراسی حتی اگر منافع آن‌ها مستقیما هم در خطر نباشد! برای کنترل و نفوذ و مهندسی بیشتر افکار عمومی در جهت منافع الیگارشی، آزادی و حریم خصوصی مردم را براحتی محدود و نقض می‌کنند.

چنانکه آشکار است، دولت‌ها از منافع و سیاست خودساختۀ خویش در مقابل خاستگاه حقیقی انسان و انسانیت حمایت می‌کنند. برای نمونه در بحران‌ اقتصادی اخیرِ سرمایه داری، بدهی بانک‌ها و مراکز مالی – اقتصادی با کمک دولت‌ها از جیب مردم پرداخت شد. همینطور نقش مخرب دولت‌ها در براه انداختن جنگ‌های داخلی و خارجی که در نقاط مختلف و متعدد زمین درگیر است و به بیراهه بردن مبارزات مردم خاورمیانه و دیگر مناطق و حمایت دولت‌های موجود از دیکتاتوری‌ها تا آخرین روز زمامداریشان قابل انکار نیست.

برای نمونه ای دیگر نگاه کنید به وضعیت پناهجویان که از دست دولتی به دست دولتی دیگر! پناه میبرند. قدرت های غربی که خود بخش مهمی از مسولیت تیره روزی این مردم به گردن آنهاست اما، از ورود ایشان به کشورهای غربی و اروپائی جلوگیری میکنند و موجبات تلفات، آوارگی و غرق شدن پناهجویان را فراهم میکنند.

نگاه کنید به فساد گسترده و مافیایی دولت‌ها و بسیاری موارد دیگر که بین تمامی دولتهای دنیای کنونی مشترکند.

در آغاز قرن اخیر ما همچنان شاهد انباشت ثروت و تمرکزِ قدرت با چاشنی سلطۀ سرسام آور مذهب بر اندیشه و زندگی انسان، و ادامۀ نابودی محیط زیست و خطر انقراض هزاران گونۀ جانوری‌ و گیاهی هستیم که سیستم‌ها برای سود آوری بیشتر در حال بهره وری لجام گسیخته از آن‌ها هستند.

ضبط اموال و منابع و ثروتهای عمومی که متعلق به تمامی مردم جامعه است تحت عنوان فریبندۀ خصوصی سازی، و سرازیر نمودن این ثروت‌ها به جیب‌ها و حسابهای بانکی اقلیتی از نخبگان، نزدیکان و وابستگانِ حکومتی دزدی آشکاری در روز روشن است. در چنین دنیایی حتی حکومت آخوندی ایران برای عقب نماندن از قافلۀ جهانیِ دزدان به این به اصطلاح “خصوصی سازی” لبیک گفته و در حال شدت بخشیدن به این روند ویرانگر است.

آنارشی، بدیل وضع موجود

با توجه به شرایط امروز جهان و خصوصا ایران ضروری است که اپوزیسیونِ حکومتِ امروز ایران مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. اپوزیسیون فعلی شامل ده‌ها سازمان و گروه می‌شود که بخشی از آنها به دنبال تشکیل دولت کمونیستی هستند و کمونیستهای دولتگرا محسوب می‌شوند. بخش دیگری به دنبال تشکیل دولتهای راست لیبرالیستی هستند و نیروهای راست دولتی محسوب می‌شوند. ناگفته نماند کم نیستند هواداران حکومت‌های استبدادی از نوع نظامی و حتی دینی. ۳۵ سال است که جمهوری اسلامی همچنان بر اریکه قدرت است اما چپ‌های دولتگرا و راست‌های دولتگرا در حالیکه بر سر شیوه حکومتداری دعوا دارند، هر یک خود را بدیل وضع موجود معرفی می‌کنند. از اینرو در اولین قدم باید معنای حقیقی “بدیل” و تفاوت آن با شیوه های “حکومتداری” روشن شود. شیوهٔ حکومتداری امری تئوریک و انتزاعی است که جمعی از نخبگان سیاسی بر اساس آموزه‌های خود و نه لزوماً واقعیات و معضلات جامعه، در اتاقهای فکری خویش آن را فرمولبندی کرده و سپس با شیوه‌ها و یا بهتر است بگوییم با حقه‌های مختلف سعی در به کرسی نشاندن آن در جامعه می‌کنند.

اما حاصل و نتیجهٔ چنین رویکردی بجز حاکمیت عده‌ای قلیل و به اصطلاح “نخبگان سیاسی” بر جامعه چیست؟ در چنین شرایطی با تصور جایگزین کردن یکی از جریانهای مخالف بر کرسی حکومت، رویای تغییر جهان در جهت بهبودی تا چه میزان می‌تواند جامۀ عمل به خود بپوشاند؟ پاسخ این پرسش در گرو درک تمایز میان شیوهٔ حکومتداری و بدیل یا به عبارتی تئوری و عمل است.

اگر تئوری در اتاقهای فکر و در غیاب مردم فرموله می‌شود، بدیل در بطن واقعیت و با حضور مردم ساخته می‌شود. بدیل و تغییر از جنس عمل است.

آیا بدون عمل جهان تغییر خواهد کرد؟ خیر. بدون عمل بدیلی ساخته نخواهد شد. اما این تغییر جهان از کجا شروع می‌شود؟ از داخل همایش‌ها برای پیدا کردن اشتراکات و رسیدن به توافقات بیشتر؟ یا از دل جایی که بیکاری و فقر بیداد می‌کند؟ ناامنی و استثمار بیداد می‌کند؟ بدیل آن کنشی است که در واقعیت سیاه جهان نمود پیدا می‌کند و واقعیتی تاریک از جهان را به سمت روشنایی تغییر می‌دهد.

طبیبعی است که جریانهای سیاسی مختلف می‌توانند بی‌وقفه بر سر آنچه خود بدیل می‌نامند، مناقشه داشته باشند. اما -تا ابد- هیچ تغییری در جهان ایجاد نخواهند کرد. حتی اگر این اقبال را بیابند که کرسی حکومت را به نفع خود بربایند؛ نخواهند توانست جامعه را در جهت رفع معضلات (نمونه کشورهای اروپای شرقی…) هدایت کنند. زیرا عامل تغییر دهنده و نیروی بدیل ساز یعنی مردم هیچ نقش و جایگاه تغییردهندگی و بدیل سازی در تئوریهای اتاق فکر آن‌ها ندارد. آنچه اکنون وجود ندارد یا به شدت مورد غفلت است این است که چگونه نظم حاکم و وضع موجود در عمل و واقعیت (و نه تئوری محض) کنار زده شود و جامعۀ آزاد و انسانی جایگزین گردد؟

نظام سرمایه داری جدا از تئوری‌ها و افتراق‌ها و اشتراکاتی که مسلماً در حیطه تئوری و هم در عمل با آن‌ها دست به گریبان است، یک واقعیت است! بنابراین بی‌مورد نخواهد بود بدیل سرمایه داری نیز رخ نشان دهد! به این اعتبار، اگر نظم کنونی در تسلط سرمایه و سرمایه داری است، در عمل می‌باید دنبال‌‌‌ رها شدن از این نظم مسلط باشیم و در ایجاد جامعۀ آزاد انسانی بکوشیم. بدیل واقعی رویکردیست که میگوید چیزی را که در واقعیت وجود دارد باید در واقعیت شروع به کنار زدن و جایگزین نمودن کرد نه در سخن سرایی های بی‌نتیجه و بی‌انتها.

آنچه در پایان باید گفت این است که هدف از انتشار این تارنما، وارد شدن به مباحث آنارشیستی و نگاهی به بخشی از اخبار و تحلیل مسائل خبری سیاسی روز است. در این تارنما کوشش شده است که مخاطبان با ادبیات آنارشیستی آشنا شوند و خود به قضاوت واقعیت آنارشی و آنارشیسم بنشینند.

پس از انتشار آزمایشی سایت عصر آنارشیسم برای مدت کوتاهی اما اینک با تغییرات جدید در سایت، مجددا آغاز بکار می‌کنیم.

تارنمائی که در پیش رو دارید ثمرۀ کار جمعی عده‌ای از دوستانی است معتقد به فرهنگ آزادمنش و آنارشیستی که مبلغ رفتاری متمدنانه با همه موجودات زنده و طبیعت هستند.

از آنجائی که هیچگونه ادعائی دال بر آگاه بودن به تمامی مسائل جنبش نداریم، لذا علاقمندان را به کار مشترک و همکاری در زمینه تفکر آزادمنش فرا می‌خوانیم.

لازم به ذکر است که مسئول محتوای مطالب نوشته شده ارسالی به سایت نیستیم و مقالات منتشر شده به معنای رد یا تائید محتوای مقالات یا تائید یا رد نویسند یا مترجم مقالۀ درج شده نیست.

لطفا با طرح نظرات و انتقادات خود از طریق ایمیل برای بهبود سایت به ما کمک کنید.

نه خدا

نه رهبر

نه مرز

آدرس تماس info@asranarshism.com
عصر آنارشیسم


درباره ما - ۲
گرایشات و اهداف ما
در تجربه من، و از دیدگاهِ من به عنوان تنها یک شرکت کننده این مجموعه آنارشیست‌ها، دیدِ عرصه فلسفه سیاسی (در مقالات، و بین فیلسوفان) نسبت به «آنارشیسم» به عنوان یک دیدگاه و تئوری سیاسیِ معتقد به خودگردانی بدون دولت، و بدون سلسله مراتب، چه در حمایت چه در مخالفت، یک دیدِ نسبتا مثبتی بوده، با شناختی‌ از آنارشیسم به عنوانِ یک تفکرِ غنی و با تاریخچه‌ای غنی (آ)، تاریخچه‌ای که در روند‌های مطرح و بسیاری دست داشته است از جمله لیبرالیزم (تا حدودی با فلسفهٔ پرودون مثلا (ب))، سوسیالیزم و عدالت اجتماعی (با حضوری موفق قبل و بعد از مارکس)، دموکراسی مشارکتی و مستقیم، سکولاریسم و جنبش بیخدایی (باکونین)، فردگرایی و حقوق اقلیت‌ها در سبکِ زندگی‌ و از لحاظِ گرایش جنسی‌ و زبان مادری (مکس سترنر)، جنبش‌های انسانی‌ و مخالفِ حیوان آزاری و تخریبِ زمین، و و و…

البته همانطور که گفتم، من فقط یکی‌ از شرکت کنندگان این گروه‌ام، و گروه یک «کولکتیو» ِ بسیار فردگرایی است که از لحاظ عقایدِ بسیار و فعالیتشون از اشخاصِ بسیار بسیار متفاوتی تشکیل شده است. فعالین به طورِ روزمره کاملا در مقابل هم قرار می‌گیرند ولی‌ باز توانایی احترام گذاری به هم، دوستی، و همکاری با هم را حول اهدافی‌ به خوبی دارند و در این زمینه تجربهٔ خوبی هم دارند. یک اشتباهی که نسبت به ما شده، شاید توسط کسانی‌ که با آنارشیسم آشنایی کافی‌ای ندارند، این بوده که آنارشیست‌ها چون حزب تشکیل نمی‌دهند نباید گروه و کولکتیو تشکیل دهند، در حالی‌ که تصمیم گیریِ جمعی و تشکیلِ کولکتیو‌ها از رسومِ بسیار مهم آنارشیست‌ها بوده.

این مجموعه ویژگی‌های حزبی را اصلا ندارد، مثلا خطِ مشخصی نداریم که همه باید دنبال کنند، فشاری برای هیچ کاری بر کسی‌ وارد نمی‌شود، گرایشات بسیار متفاوت و متناقض‌اند، و در نتیجه فعالیت‌ها و خطوط سیاسی و فکری بین ما هم خیلی‌ اوقات در برابر هم قرار می‌گیرند و هر شرکت کننده با فردیت و آزادیِ کامل و به اون شکلی‌ که می‌خواهد عمل می‌کند. شرط به تنهایی اینه که به اصولِ کلی‌ آنارشیستی عمل می‌کند مانند اهدافِ انسانی‌ و برابری طلبانه مستقل از احزاب و دول. اعتقاد و عمل به این اصول در عمل مخرج مشترک ما و شروطِ حداقلی آنارشیستی ما بوده‌اند، به علاوه دفاع از آنارشیسم: دفاع از آن یا به عنوانِ تفکرِ مفید و یا بر‌تر سیاسی- اجتماعی و مبارزاتی، و یا در برابر تبلیغات و شایعات مرتبط به آنارشیسم.

غیر از این‌ها هم اهدافِ دیگری به شرح زیر برای همه شرکت کنندگان تا حالا مهم بوده، و کسب قدرت یا شهرت هیچگاه بین این‌ها نبوده:

-سرنگونی جمهوری اسلامی، و مقابله با آسیب‌های اجتماعی و سیاسی مذهب

-چالش گرایی در ارتباط با مشکلات امنیتی و عملی‌ برای فعالین آنارشیستی، و انسان‌ها به طور کلّ و مقابله با آن‌ها

-دفاع از زنان و حقوق کارگران

-حقوق اقلیت‌های جنسی‌

-تغییرِ سیستم اقتصادی جهانی‌

-حفاظت از زمین و دفاع از حیوانات

پافشاری هر فرد فقط، در برخی‌ از این موارد، بسیار متفاوت بوده. به اعتقاد من: ۵۰% از عقایدِ هر فعال بسیار دقیق و در مقابله با دیگر آنارشیست‌ها بوده، و ۵۰% در حمایت از آنارشیسم به طور کلی‌ بوده و در نتیجه با یک اعتقاد نسبی‌ و سمپاتی نسبت به همه اصول و مواردِ فوق. آن ۵۰%ِ کلی‌، همکاری و دوستی و احترام به هم را عملی‌ می‌سازد.

جدیتِ برخی‌ از اختلافات عقیدتی‌ درونی ما، و که باعثِ تفرقه‌های عملی‌ نشده‌اند، را خودتان بسنجید و قضاوت کنید:

-مخالفت با مذهب چگونه و چقدر: در یک سو فعالینی داریم که همه فعالیتِ آن‌ها با جنگ با مذاهب سپری می‌شود در حالی‌ که یا در اولویتِ فعالین دیگر نیست، یا حتا برخی‌ از فعالین علیرغم کمی ضدّ مذهبی‌ بودن خودشان عقایدِ عرفانی و معنوی‌ای داشته‌اند.

-سرنگونی به چه قیمت: در یک سو، فعالینی بین ما وجود دارد که سرنگونی جمهوری اسلامی را مشروط به جایگزینی کامل آن با ایده‌آل آنارشیسم می‌دانند، یعنی‌ بدونِ دخالتِ هیچ حزبی، و یا هیچ دولتی حتا دولتی مشخصاً بهتر از دولتِ حاکم. در سوی دیگر فعالینی هستند که ایده‌آلِ آنارشیسم را گام به گام ارزیابی کرده و گامِ اول برای آن‌ها شاملِ تحملِ نسبی‌ای از احزاب و دول خاصی‌ که لاقل از حاکمان بهترند می‌شود.

-عدالت اجتماعی برای کدام قشر: بخشی از رنگ‌های مختلفِ سبز، صورتی، سرخ، و بنفشِ بین آنارشیست‌ها حولِ این مساله است که کدام اقشار بیشتر در مبارزه باید اولویت پیدا کنند: زنان؟ (بنفش)؟ کارگران (سرخ)؟ همجنسگرایان (صورتی)؟ و و و…

جایی‌ که در مشاهداتِ من در طولِ ۸-۹ سال فعالیتِ خودم، هم بین فارسی زبانان هم انگلیسی‌ زبانان، باعثِ اختلافات جدی و تلخی‌ شده، وقتی‌ بوده که مسائلِ شخصی‌ وارد گفتمان‌ها شده‌اند. مثلا یک آنارشیست حسی در اعماق دل‌ و روحش هست که از آنارشیست دیگری بهتر است و این مساله او را آزرده می‌کند و در «بحث» و تبلیغاتی علیه آن آنارشیست دیگر تاثیر دارد. از نظر بنده انجامِ همچین تبلیغاتی باعث می‌شود که آنارشیستِ مبلّغ دیگر آنارشیست نباشد چون ۱- هم بحثِ «آنارشیستی» او اشتباه خواهد بود (به فرض خواهد گفت که چون آن آنارشیست در یک گروه شرکت دارد بنابر این حزبی عمل کرده و دیگر آنارشیست نیست، در حالی‌ که تشکیلِ گروه و کولکتیو از ویژگی‌های آنارشیست‌ها بوده و هست. به عبارت دیگر، دلایلِ شخصی باعث شده که یک تئوریِ غلطی از آنارشیسم را تبلیغ کند). بعد ۲- تاثیرِ فعالیتِ این شخص به ضرر آنارشیسم است و در نتیجه در عمل او آنارشیست نیست.

پای نوشت

————–

آ) مثلا در کتاب ۲ دائره المعارفِ «فلسفه‌های سیاسی» نوشتهٔ مایکل کرایتون، که همه فلسفه‌های سیاسی تاریخ را در بر می‌گیرد و تنها ۱۰ صفحه به آنارشیسم اختصاص داده است، نوشته شده:

«تصویرِ آنارشیسم در اذهان خیلی‌‌ها ممکن است که پرتابِ کوکتل مولوتوو باشد و همین در حالی‌ که از نظرِ فلسفهٔ سیاسی دارای تاریخچه و فلسفهٔ جدی و غنی‌ای بوده است.»

ب) کتاب ۲ دائره المعارفِ «فلسفه‌های سیاسی» نوشتهٔ مایکل کرایتون، صفحه ۱۲۸
//////////////////////////////
پیج عصر آنارشیسم
https://www.facebook.com/asranarshism
سایت عصر آنارشیسم
http://asranarshism.com/


 دوشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۲