حامد سعيديراد:
اگر بگوییم مکتب آنارشیسم دو بال به وسعت تاریخ دارد ،شاید کمی زیاده روی کرده باشیم اما پر بی راه هم نگفتیم.رد آنارشیسم را حتی در چین وشکن هانفوی لائوتسه هم می توان یافت بعد ها هم که اپیکوریان و کلبیان وزنون رواقی و برخی دیگر از یونانیان عصر طلایی گریزی بر این مکتب زدند که ریشه ی یونانی کلمه ی آنارشی هم ماحصل همین گریزهاست (گرچه اولین بار پرودن نام آنارشیست را بر خود نهاد). همای فراخبال آنارشیسم بعد ترها بر روی شانهی فرانسویان، انگلیسیها، ایتالیاییها، روسها، آمریکاییها و تقریبا همه ابنا بشرنشست. آنارشیسم به هرگوشهای از جهان راه یافت سینه چاک ها ی پروپا قرص خودش را پیدا کرد جملات پرشور و انقلابی که آنارشیستها حول محور مکتب متبوعشان نگاشتند و شاید بتوان مشهورترین جملات فرهنگنامه های سیاسی و فلسفی را درون آن ها یافت تقویت کننده ی قول محبوبیت این مکتب در بین متفکرین قرون مختلف است جملاتی مثل«مالکیت دزدی است» پرودن آنارشیست که بیشتر مارکسیستها استفاده اش را بردند و «قدرت فاسد میکند، وقدرت مطلق،مطلقا فاسد می سازد» لرد آکتون. متفکران بسیاری خود را آنارشیست می دانستند و می دانند و به همین تعداد هم کتاب و مقاله و جزوه در رثای آنارشیسم نوشته شده اما شاید پطرکروپتکین روسی سهم بیشتری را نسبت به بقیه در روند «نظاممند» کردن آنارشیسم خصوصا آنارشیسم کمونیستی به خود اختصاص داده باشد.طبعااین به معنای نادیده گرفتن تلاشهای که پرودن، لرد آکتون، ماکس اشتیرنر، و... در تبیین شاخه های مختلف و متنوع آنارشیسم داشتند نیست.البته نویسندههای یاد شده اکثرا از طیف فرهنگی و فهیم مکتب آنارشیسم بودند که بیشتر به قدرت نرم توجه داشتند و زور و اجبار را در پیاده سازی عقایدشان جایز نمی دانستند والا می شد از افرادی چون بونونتورادوروتی و امیلیو زاپاتا که کمی خشن بودند و آتش انقلابیشان تند و تیز،و اصولا اعتقاد چندانی به صلح و مصالحه نداشتند هم نام برد.امروز آنارشیسم به شاخههای متعددی منقسم می شود مثل آنارشیسم کمونیست،آنارشیسم فردگرا،آنارشیسم سندیکاگرا،آنارشیسم لیبرالی،آنارشیسم سرمایه داری و....پطر کروپتکین روسی در این دسته بندی بیشک به دسته ی آنارشیستهای کمونیست تعلق دارد..کروپتکین همواره به دنبال آشتی دادن آنارشیسم با کمونیسم بود آنارشیست ها را برخی، کمونیست های رادیکال نامیده اند درواقعیت هم این دو مکتب مشترکات عمدهای در مسایل مربوط به مالکیت، اومانیسم و... دارند لیک اختلاف اساسی آن ها در حاکمیت جامعه بروز کرده است.کروپتکین همانند سایر آنارشیست ها دولت و حکومت را از پایه و اساس نفی می کرد و معتقد بود حاکمیت های اقتدارگرا بشر را از استعدادهای طبیعی و خدادادیش دور انداخته اند و حس تعاون و همکاری ذاتی بشر را از او سلب کرده اند(بر خلاف کمونیستها که طرفدار حکومت تمرکز گرا هستند)تمایز آنارشیسم کمونیستی که کروپتکین را دایه دارش می خوانند با سایر نحله های آنارشیست اما در بحث مالکیت است که خودی نشان می دهد و مکتب مورد نظر کروپتکین با کمونیسم را پیوند می دهد. اکثریت آنارشیست ها مالکیت را به خودی خود زائد و سزاوار حذف نمی دانند بلکه صحبتشان بر سر نحوه ی تقسیم ثروتهای جامعه بین افراد است مثلا پرودن با جمله«مالکیت دزدی است» قصد تیشه زدن به اصل و اساس مالکیت را ندارد اوتقسیم ناعادلانهی ثروت را مورد سرزنش قرار می دهد اگر کسی با تفکرات پرودن آشنا باشد می داند که او حتی مالکیت را سلاحی برای اصالت فرد در مقابل جامعه می داند این سبک و سیاق در مورد غریب به اتفاق اندیشمندان آنارشیست صادق است جز پطر کروپتکین و همراهانش. کروپتکین مالکیت را همه جوره نفی می کند او معتقد است ابزار تولید و محصول باید کاملا اشتراکی باشد کروپتکین حتی با مطرح نمودن جملهی «از هر کس به اندازهی توانش، به هرکس اندازهی نیازش» معیار و میزان نوینی برای مزد و سهم هرکس که نا آنروز تنها به اندازه ی میزان تولید و کار انجام شده توسط هر فرد تقسیم می شد ارائه داد و این میزان نوین نیاز هر فرد بود بدون توجه به مقدار کار انجام داده اش بود او معتقد بود اگر هر فرد بیست تا پنجاه ساله ای به طور میانگین پنج ساعت در روز به کاری که خود انتخاب کرده و با میل و اختیار خودش آن را برگزیده بپردازد دیگر کسی طعم فقر و گرسنگی را نخواهد چشید و از طرف دیگر هیچ کس از زیر کارش درنمی رود چراکه بدون اجبار و با میل خودش کار را برگزیده است. او با الهام از نظریه ی داروینیسم و دیدی زیست شناسانه به جامعه متوجه شد که همانطور که در میان همه ی حیوانات طبیعت برای بقا همکاری و تعاون غریزی وجود دارد انسان ها هم اگر از زیر یوغ حاکمیت های دینی و اخلاقی و سیاسی آزد شوند ناخودآگاه برای بقا خود با یکدیگر همکاری خواهند کرد و جامعه ی آرمانی مد نظراو را خواهند ساخت.او مانند همه ی آنارشیست ها برای پر کردن کرسی بیصاحب دولت به تشکیل گروه ها و جوامع انسانی کوچک و خود مختار برای ارائه ی خدمات معتقد بود. کروپتکین بر این باور بود که «آرزوهای آدمی با قوانین طبیعت سازگاری دارد» و به همین خاطر تلاش داشت تا هرچه بیشتر جامعهی بشری را به اصول اولیهی خود و تطابق بیشتر با طبیعت برانگیزد و ذات پاک و خیرخواه بشری را از چنگال قدرت های تمرکز گرا و ذالو صفت رها سازند.پطر کروپتکین در 9 دسامبر 1842در مسکوو در خانوادهای اشرافی زاده شد اما جان پرتلاطم او که خیال متحد ساختن ملل جهان را در سر می پرواند تاب و توان سکون زندگی شهرنشینی را نداشت و مانند تولستوی ترجیح داد تا آوارگی و خانه به دوشی پیشه کند.او در 8 فوریه 1921 چشم از جهان فروبست میگویند برای شرکت در تشییع جنازهی وی یک روز همه آنارشیستها را از زندان آزاد شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر