۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

موقعیت‌باوری و آنارکوفمینیسم


متحول کردن جهان و تغییر ساختار زندگی فردی هر دو یک مفهوم واحد هستند.
فرد محور سیاست هاست. آنارشیست ها عادت کرده‌اند، بشنوند که نظریه‌ای که بتواند در بنا نهادن جامعه‌ای نو یاری دهنده باشد، کم دارند. در بهترین حالت، بدگویان از سر لطف می‌گویند آنارشیسم به ما می‌گوید که چه نکنیم. دستِ بوروکراسی یا نظام سلسله مراتبی را باز نگذارید، تصمیم‌گیری را به گروه‌هایِ پیش‌رو وا نگذارید، مرا زیر پا له نکنید، هیچ کس را زیر پا له نکنید. براساس این دیدگاه آنارشیسم اصلاً یک نظریه نیست. بلکه یک سری تمرینات احتیاط آمیز است، ندای وجدان آزادی خواه؛ همواره آرمان گرا گاه اندکی گمراه، بیشتر بی مورد ولی یادآورنده‌ای لازم. چیزی بیش از یک واقعیت سطحی در این خرده‌جویی وجود دارد. به همان ترتیب گوناگونی‌ای در افکار آنارشیستی وجود دارد که چهارچوب نظری تحلیل‌گران جهان و اقدام برای تغییر آن را فراهم می‌کند. شاید فمینیست های رادیکال که می‌خواهند «آن گام بزرگ در راه پیش برد آگاهانۀ نظریه» را بردارند، در موقعیت‌باوری (Situationism) انرژی بالقوه‌ای می‌یابند. ارزش موقعیت‌باوری برای یک تحلیل فمینیست آنارشیستی این است که آگاهی سوسیالیستی از اولویت داشتن فشار سرمایه‌داری را با تأکید آنارشیستی بر روی تحول کل جامعه و زندگی شخصی افراد ترکیب می‌کند. نکته‌ای که در مورد فشار سرمایه‌داری اهمیت دارد این است که: به نظر می‌آید آنارشیست ها بیش از معمول نسبت به این اصل ناآگاهند که چنین سیستم اقتصادی‌ای بیشتر افراد را نابود می‌کند. ولی سوسیالیست ها (به ویژه مارکسیست ها) نیز چشمانِ خود را پاک بر این واقعیت می‌بندند که مردم در هر جنبۀ زندگی‌شان تحت فشارند: کار، گذراندن اوقات بیکاری، فرهنگ، روابط شخصی و همه و همه. و تنها آنارشیست ها ناکید دارند که مردم خود باید شرایط زندگی خود را متحول کنند. جز این، شدنی نیست، نه توسط گروه ها و دسته ها و نه اتحادیه ها، نه «سازمان دهندگان» و نه هیچ کس دیگر. دو مفهوم اصلی موقعیت باوری «کالا» (commodity) و «نمایش» (spectacle) است. سرمایه داری همۀ روابط اجتماعی را روابط کالامحور کرده است: قوانین بازار بر همه حکم می‌رانند. مردم نه تنها در ذهنیت تنگ اقتصادی، تولید کننده و مصرف کننده، هستند بلکه ساختار اصلی زندگی روزمره‌شان بر روابط کالامحور بنا شده است. جامعه را به عنوان کل می‌بینیم؛ مجموعه‌یِ روابط اجتماعی و ساختارها، این نتیجه‌یِ اصلی اقتصاد کالامحور است. چنین چیزی به ناچار مردم را نه تنها از دست رنجشان که از زندگی‌شان جدا می‌کند، چون که مصرف کننده بودن در روابط اجتماعی، فرد را به یک ناظر منفعل زندگی خود بدل می کند.

بنابراین نمایش محصول فرهنگی‌ای است که از اقتصاد کالامحور تولید می‌شود؛ صحنه آماده است، نقش ها یک به یک اجرا می شود، وقتی خیال می‌کنیم خوشحالیم دست می‌زنیم، وقتی خیال می‌کنیم خسته‌ایم دهن دره می‌کنیم ولی نمی‌توانیم از نمایش دست بکشیم. چراکه بیرون از تئاتر جهان دیگری برای ما وجود ندارد. در زمان های اخیر، با این وجود صحنۀ نمایش اجتماعی در حال فروپاشی است و بنابراین امکان بنا کردن جهان دیگری خارج از تئاتر وجود دارد. این بار یک دنیای واقعی، که در آن هر کدام از ما به راستی نه به عنوان مفعول که به عنوان فاعل نقشی ایفا کنیم. عبارتی که موقعیت‌باورها برای این اتفاق به کارمی‌برند این است: «بازسازی زندگی روزمره». چگونه زندگی روزمره قرار است بازسازی شود؟ با خلق فرصت هایی برای تمییز دادن رفتار طبیعی چیزها؛ فرصت هایی که مردم را از روش های مرسوم اندیشیدن و رفتار کردن بیرون بیاورد. مردم تنها در آن حالت قادر به عمل خواهند بود و خواهند این نمایش ساختگی و اقتصاد کالایی را درهم بشکنند ؛ چه در غیرِ این صورت این سرمایه داری در همه‌جا جاری و فعال است. تنها در آن زمان قادر خواهند بود که زندگی هایی آزاد و غیرهمگون خلق کنند. حاصل این سازش سیاسی، تئوری آنارشیسم سوسیالیستی با تئوری فمینیسم رادیکال، درخور توجه است. مفاهیم کالا و نمایش به ویژه در مورد زندگی زنان مصداق دارد. در واقع بسیاری از فمینیست های رادیکال بی اینکه خود را موقعیت‌باور بدانند این موضوع را با جزئیات تبیین داده‌اند. این نگاه، با نشان دادن جایگاه زنان به عنوان یک عضو حیاتی برای جامعه به عنوان کل، ولی همزمان بی اینکه نقشی در بازی های سوسیالیست های منشعب داشته باشند، تحلیل ها را بازتر می‌کند. فشار بر زنان بخشی از فشار کل بر افراد در یک اقتصاد سرمایه داری است، ولی کمتر از فشارهای دیگر نیست. از دیدگاه موقعیت‌باورها شما نباید الزاماً جزو دسته‌ای مشخص از زنان باشید؛ یا عضوی از پرولتاریا، یا حتی یک کارگر صنعتی یا بر فرض کسی که از خود هیچ دارایی‌ای ندارد، تا تحت فشار خوانده شوید. شما ناچار نیستید که تشنه لب برای مانیفست های سوسیالیست ها منتظر بمانید که به شما دیکته کنند شما شایستگی هایی دارید؛ به عنوان بانوی خانه (بازآفرینی نسل دیگری از کارگران)، به عنوان یک کارمند دفتری، به عنوان یک دانش‌آموز یا یک استاد میانه‌حال که توسط دولت استخدام شده است (و بنابراین بخشی از «طبقه کارگر نوین»). شما ناچار نیستید بخشی از جهان سوم باشید یا یک همجنس‌گرا یا یک زن پا به سن گذاشته یا یک مسئول پذیرش بهزیستی. همۀ این زنان در اقتصاد کالایی مفعول هستند؛ همه ناظران منفعل این نمایش هستند. به وضوح بعضی زنان در موقعیت های بدتری نسبت به دیگران قرار دارند، ولی به هر حال هیچ کدام در همۀ جنبه های زندگی‌شان آزاد نیستند.
نویسنده: کارول ارلیخ به نقل از: منتخبِ آثارِ آنارکوفمینیستی مترجم: آرزو مختاریان
تهيه و تنظيم از:محمد توانا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر