Max Stiner ( kaspar Schmidt ) 1806 – 1856
نصرت شاد
آنارشیسم ،- شورش و انقلاب یکنفره .
ماکس اشتیرنر- و سالهای کودکی آنارشیسم .
ماکس
اشتیرنر ، نام مستعار کاسپر شمیت ، فیلسوف ، آنارشیست ، ژورنالیست ، مقاله
نویس ، و مترجم آلمانی همعصر مارکس و انگلس است . شاهکار او کتاب " فرد و
مالکیت اش " در سال 1844 یکی از پرخواننده ترین کتب کلاسیک فلسفه مدرن بود .
او یکی از هگل گرایان چپ ، مدافع و خالق یک تئوری فردگرایی رادیکال در
آنارشیسم است . وی پایه گذار فلسفه آنارشیسم ، مخالف کمونیسم و یکی از
نمایندگان ایده آلیسم شخصی و فردگرایی مطلق بود .انقلابی گری ظاهری و
حرافی او نمی تواند نظرات ارتجاعی اش را بپوشاند . نخستین منقدان فلسفه
آنارشیسم اشتیرنر ، مارکس و انگلس بودند که در کتاب " ایدئولوژی آلمانی "
مدعی شدند که او مبارزه واقعی طبقاتی را تبدیل به مبارزه ایده ها نموده است
. انگلس میگت که اشتیرنر هیچگاه از محدوده نظرات هگل و فویرباخ قدمی فراتر
نگذاشت و تا پایان ، یک ایدئولوگ خرده بورژوازی و
طبقه متوسط ماند. اشتیرنر با شعار تشکیل " اتحادیه فردگرایان " ، کمونیسم
را نوع جدید دیکتاتوری طبقه کارگر و روشنفکران اش دانست .
ماکس
اشتیرنر از پایه گذاران آنارشیسم و نماینده فردگرایی اغراق آمیز و شورشی
بود . او را جد کبیر متافیزیک انارشیسم میدانند. اشتیرنر با موضعی میان
فلسفه و آنارشیسم فردگرایانه به رد ایدئولوژی های زمان خود پرداخت . او یک
نویسنده شورشگری است که به انتقاد از دین ، دولت ، قانون ، اخلاق ، و
کلیسا پرداخت و میگفت که انسان را باید از زیر یوغ
دین و کلیسا رها نمود. وی می نویسد که هیچ کس نباید از فرد و انسان طلبکار
باشد حتی خدا ، دولت ، جامعه ، بشر ، قانون ، دین ، عقل و حقیقت . وی میگفت
که فرد و فردیت حتی بر خدا برتری دارند چون انسان فردگرا طبیعتا موجودی
کافر است و هر دولتی نماینده نظام مطلقه و زورگو میباشد ، و دولت متکی به برده گی کار است و اگر روزی کار و کارگر رها شوند ، دولت نیز فوری سقوط خواهد نمود .
اشتیرنر
گرچه شخصا در کلاسهای درس هگل و شلایرماخر شرکت نمود ولی تحت تاثیر فلسفه و
انتقاد فویرباخ از دین بود . او در برلین در محفل هگلی های چپ با انگلس
آشنا شد . فلسفه او زمانی مطرح شد که فلسفه های دیگر خود را زیر نفوذ
نیروهای خاصی قرار داده بودند . کانت ، هگل ، فویرباخ ، ولایبنیتس ،- از
دولت ، اخلاق ، خدا ، میهن ، و عقل می گفتند . اشتیرنر آنزمان خلاف جمع گرایی پرودن ، از فردگرایی آنارشیستی سخن
میگفت . آنارشیسم فردگرایانه و فردگرایی سوسیالیستی او با جمع گرایی انگلس
فرق داشت . او گرچه روی نیچه و باکونین اثرات مهمی گذاشت ولی
خود نیچه ای بود پیش از نیچه . فردگرایی اشتیرنر را دلیل حضور ابرمرد نیچه
ای میدانند . او پیش از نیچه تئوری اراده بقدرت رسیدن فرد را مطرح نمود .
وی پایه گذار نیهلیسم مدرن نیچه ای نیز است . پرودن بعدها در رابطه با
فلسفه اشتیرنر نوشت که " مالکیت دزدی است " . نقش تحریک کننده اشتیرنر دست
کمی از نظرات تحریک کننده ماکیاولی در مجامع سیاسی و فلسفی نداشت . اشتیرنر
به ترجمه آثار اقتصاد سیاسی انگلیسی و فرانسوی مخصوصا آثار آدام اسمیت
بزبان آلمانی پرداخت . در ادبیات اگزیستتنسیالیستی قرن بیست، داستایوسکی
، سورل ، فروید ، کامو و سارتر نیز تحت تاثیر افکار او قرار گرفتند.
هنرمندان و ادیبانی مانند تورگنیف ، ارنست یونگر ، آندره ژید و آندره برتون
نیز از او بی تاثیر نماندند . خانم دورا مارسدن ، یکی از زنان فمنیست
رادیکال اوایل قرن بیست نیز مبلغ نظرات او بود . ماکس اشتیرنر همچون هرتسن ،
متفکر روس ، به افشای لیبرالیسم زمان خود پرداخت . اشتیرنر غیر از نظرات
انتقادی فویرباخ از دین ، متکی به شاخه های آته ایستی و ماتریالیستی دوره
روشنگری اروپا نیز بود .
جامعه
مورد علاقه اشتیرنر یعنی " اتحادیه فردگرایان " نام دارد که مخالف دولت و
جامعه معمولی است . اشتیرنر هیچگاه خود را آنارشیست ندانست . او میگفت
همیشه حق با کسی است که قدرت داشته باشد ، چون چند مشت قوی مهم تر از صدهها
گونی قانون هستند . او قانون ، حقوق ، و حق را یک فرم از رابطه قدرت
میدانست . اشتیرنر هم دولت پارلمانی لیبرالها و هم دولت مطلقه سلطنتی را
زورگویانه میدانست . او میگفت که سیستم کمونیستی به نام جمع و اجتماع موجب
سقوط و زوال فرد خواهد شد . آنارشیسم او را میتوان لیبرالیسم سوسیالیستی
دانست و نه ایده کمونیستی یا سوسیالیستی . همچون مقوله خدا در الهیات ، در
تئوری او فرد ورای منطق و حقیقت است . او به انتقاد از لیبرالیسم سیاسی ،
دولت ملی و پادشاهی بورژوازی نیز پرداخت . اشتیرنر بر اساس تربیت آنتی
اتوریته میگفت که انسان باید هر کاری که دلش خواست ،انجام دهد. موضوع غالب
آثارش ، اعاده حیثیت از فرد و حمایت او در مقابل برتری گروه و جمع است .
ماکس
اشتیرنر همزمان مارکس میان سالهای 1856-1806 در آلمان زندگی نمود . او در
فقر زیست . پدرش سازنده آلات موسیقی در کلیسا بود . وی در دانشگاه به تحصیل
فلسفه ، الهیات و زبانهای کهن پرداخت . کتاب " فرد
و مالکیت اش " را مهمترین اثر تاریخ فلسفه انزمان میدانند . اثر مهم دیگر
او " تاریخ ارتجاع " نام داشت . او نظرات خود را مقدمه سوسیالیسم دمکراتیک
بشمار می آورد ، و میگفت که باید هر کسی بتواند ادعا نماید که " انسان
منحصر بفردی است " . انارشیسم او بعدها در آمریکا طرفداران رمانتیک بیشماری
یافت .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر