۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

آنارشيست ها که هستند و که نيستند


نويسنده: برايان کاپلان مترجم: مجيد رويين پرويزي



آنارشيسم چيست؟ آنارشيست ها چه عقايد مشترکي دارند؟
فرهنگ لغت آمريکن هريتيج کالج (The American Heritage College) آنارشيسم را اين طور تعريف مي کند: «تئوري يا دکتريني که مي گويد همه اشکال حکومت غيرضروري، ستم پيشه و ناخوشايند بوده و بايد منسوخ گردند.»

آنارشيسم رويکردي سلبي است که مي گويد يک چيز، يعني حکومت، بد است و بايد از ميان برود. غير از اين باور اساسي بسيار دشوار خواهد بود که فهرستي از عقايد مشترک آنارشيست ها تهيه کنيم. آنارشيست ها دامنه وسيعي از رويکردهاي مبني بر عدم وجود حکومت را در ميان خود دارند.
همانطور که مي توان انتظار داشت، گروه هاي مختلف آنارشيست هريک به دنبال ارائه تعريفي از آنارشيسم، متناسب با رويکرد خاص خودشان به وجود، هستند. درست همانطور که هر فرقه از مسيحيان فرقه خود را تنها مسيحيت حقيقي مي دانند و هر دسته از سوسياليست ها عقايد خود را تنها سوسياليسم حقيقي مي پندارند. نگارنده اين مجموعه پرسش و پاسخ با ديدي بي طرفانه معتقد است که چنين اختلافات تاکتيکي بي معنايند و تنها در راه بحث بر سر مباحث اصلي ايجاد مانع مي کنند.

**اصلاچرا بايد به آنارشيسم اهميت داد؟
برخلاف بسياري از ناظران تاريخ، آنارشيست ها تهديد مشترکي را در پس تمام مشکلات بشر مي بينند: دولت. تنها در قرن بيستم، دولت ها بيش از صدميليون انسان را کشته اند، چه در قالب جنگ ها و اسارتگاه هاي جنگي و چه در قالب قحطي هاي انسان ساخته و اين تنها ادامه روندي است که در طول تاريخ يکسره ادامه داشته؛ زيرا تقريبا از آن زمان که تاريخ مکتوب وجود دارد دولت ها وجود داشته اند. هر هنگامي که دولت ها به وجود آمده اند، به طبقه حاکم اجازه داده اند که بر حاصل دسترنج توده مردم معمولي مسلط شوند و اين طبقات حاکم عموما از منافع نامشروع شان براي تشکيل ارتش و به راه انداختن جنگ قيمت در جهت گسترش دامنه نفوذ خود استفاده کرده اند. در عين حال، حکومت ها همواره گروه هاي اقليت، ناراضيان و تلاش هاي نوابغ و نوآوران را که در پي ارتقاي سطح عقلي، اخلاقي، فرهنگي و اقتصادي بشر بوده اند تحت زور و فشار گذاشته اند. با انتقال مازاد ثروت توليد شده به اقليت نخبه حکومتي، دولت اغلب هر نوع انگيزه بلندمدت اقتصادي را در نطفه خفه کرده و در نتيجه مانع رهايي بشر از فقر شده؛ و در عين حال از آن ثروت مازاد کسب شده براي استحکام پايه هاي قدرت خودش بهره برداري کرده است.

اگر دولت عامل مستقيم اين همه فلاکت و بي رحمي بوده، آيا بهتر نيست که گزينه هاي جايگزين آن را بررسي کنيم؟ شايد دولت شر لازمي است که نمي توان حذفش کرد. اما شايد به احتمال بيشتر شري غيرضروري است که ما به زور آن را مي پذيريم درحالي که جامعه اي به کل متفاوت مي تواند وجود داشته باشد و بهتر از حال هم باشد.

**آيا آنارشيست ها طرفدار هرج و مرج هستند؟
طبق تعريف، آنارشيست ها تنها مخالف حکومتند و نه نظم يا جامعه. پرودون نوشت: «آزادي مادر نظم است، نه دختر آن.»، و اکثريت آنارشيست ها اين سخن را خواهند پذيرفت. به طور معمول، آنارشيست ها خواستار حذف دولت اند از اين رو که مي پندارند جايگزين بهتري براي پيشنهاد دارند، نه اينکه هوس شورش کرده باشند. آنطور که کروپتکين گفت: «هيچ تخريبي متوجه نظم موجود نخواهد بود اگر در هنگام براندازي، يا منازعات منجر به آن، انديشه اينکه چه چيزي قرار است جاي آنچه برانداخته شود را بگيرد پيوسته در ذهن باشد. حتي نقد شرايط موجود ناممکن مي شود اگر منتقد تصويري کمابيش روشن از آنچه که مي تواند جايگزين دولت شود نداشته باشد. خودآگاه يا ناخودآگاه، نمونه اي آرماني در ذهن هرکس که به انتقاد از نهادهاي اجتماعي مي پذيرد شکل مي گيرد.»
اين نيروي ضد روشنفکري در آنارشيسم است که به هرج و مرج و شالوده شکني به عنوان هدفي در ذات خود مي نگرد. هرچند که ممکن است چنين تصوري ميان اکثريتي از کساني که خود را آنارشيست ناميده اند رايج باشد، اما در ميان جريان فکري مهمي ميان آنها که واقعا وقت صرف تفکر و نگارش در باب تئوري آنارشيسم کرده اند نيست.

**آيا آنارشيست ها موافق براندازي خانواده، مالکيت و ساير نهادهاي اجتماعي در کنار دولت نيستند؟
برخي آنارشيست ها خواستار منسوخ شدن يکي يا بيشتر از اين موارد شده اند و برخي هم خير. براي بعضي ها همه اين موارد تنها نمونه هاي ديگري از ستم و سلطه هستند. براي بعضي ديگر اين ها نهادهاي واسطه اي حياتي هستند که ما را از وجود دولت مصون نگاه مي دارند. براي بعضي ديگر هم، برخي از اين ها خوب و برخي بد اند؛ يا اينکه در حال حاضر بد هستند و بايد اصلاح شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر