۱۳۹۲ آبان ۱۲, یکشنبه

چگونه می توان مبارزه کرد که به تغییر رژیم منجر شود?


بعد از گذشت 35 سال از حاکمیت جنایتکار جمهوری اسلامی همچنان این سئوال مطرح است که چگونه می توان مبارزه کرد که به تغییر رژیم  جمهوری اسلامی منجر شود?
پس از درگیری افراد مسلح اسلامیست با مرزبانان هنگ مرزی جمهوری اسلامی ناب محمدی در نقطه صفر مرزی بخش کوهک در محدوده پاسگاه ۱۶۷ گزبستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان ( که باعث مرگ دست‌کم ۱۴ مرزبان ایرانی و مجروح شدن ۵ تن دیگر از آنان شد و چهار مرزبان نیز از سوی این افراد مسلح به اسارت گرفته شدند که در 1 روز پس از آن ۱۶ تن در زندان زاهدان به عنوان «مقابله به مثل» اعدام شدند)  دوباره بحث چگونه برخورد با این حوادث ( که جمهوری اسلامی مقصر اصلی آن است)  در بین اپوزیسیون مطرح شده است ومقالات زیادی به نگارش در آمده است و طبق معمول یا صرفا با نوشتن مطلبی در باره آن اعلام موضع کردند یا آکسیون اعتراضی را در خارج از کشور سازماندهی کردند که این اقدامات واکنشی فاقد هر گونه تاثیر در تغییر عملکرد رژیم ( در این 35 سال ) بوده است و تا چه برسد به آنکه باعث شود که مردم از شر جمهوری جنایتکار اسلامی راحت و خلاص شوند و اپوزیسیون مترقی طبق معمول فاقد هر گونه طرح پیشگیرانه و کنش گرایانه ای می باشد. "برای رهایی جامعه به دو عنصر آگاهی و شجاعت نیاز است. آگاهی برای تشخیص راه درست و شجاعت برای گام برداشتن در آن راه. روش مبارزاتی نیروهای آزادیخواه و انقلابی در «طغیان گری مستمر» است، عصیان مداوم بر علیه همه ی نمودهای ستمگری مادی و معنوی.اگر بتوانیم به طور دائم آرامش و آسایش دولت/ طبقه ی مرفه را برهم بزنیم و در باره ی چرایی و چگونگی این کنشگری، طبقات محروم را به طور گسترده و از نزدیک در جریان بگذاریم، بی شک یک نتیجه ی مشخص حاصل خواهد شد.می بایست ازهر موقعیتی برای روشنگری توده ها و زیر سوال بردن نظم حاکم بهره برد,مبارزه و زندگی را به سان دو چهره از یک واقعیت مشترک به هم می آمیزیم. هدف را می شناسیم و هرگز از یاد نمی بریم که هر کنش کوچک و هر کلام، به شرط آنکه هدفمند باشد به ثمر می نشیند.در یک کلام کاری میکند تا نظم اجتماعی نابرابر حاکم برجامعه به طور پیوسته مختل شود و نتواند ادامه یابد. کاری میکند که طبقات برتر دریابند که نمی توانند به بهره کشی انسان ها ادامه دهند. هر طور که ممکن است باید سیستم را فلج کند و کارکرد عادی دستگاه دولت را که ابزار دست طبقه ی حاکم است از کار میاندازد. نبرد اجتماعی انسان هایی که نمی خواهند به نظم برده وار حاکم تن دردهند.
اگر کنش به جای کلام تبدیل به معیار گردد، طبیعی است که قضاوت و تصمیم گیری بهتر و آسان تر می شود. کدام نیرو برای سیستم خطر آفرینی می کند و کدام نیرو تلاش می کند از خطر آفرینی برای سیستم بپرهیزد.
در کنشگری نه تردید باید کرد و نه راه گم می بایست کرد. وقتی بدانیم که بقای نابرابری در گرو نظم است می دانیم که زیر سوال بردن نابرابری نیز با بر هم زدن این نظم میسر است. پس کاری که باید کرد این است که در هرکجا، به هر شکل مصداق ها و نمودهای نظم نابرابر و ضد انسانی حاکم برروابط طبقاتی/اجتماعی را زیر سوال برد. در نتیجه زیربنا و روبنای سیستم یعنی هر دو را با هم باید مورد هدف قرار داد.
اما کنشی که بخواهد این نظم را زیر سوال برد چیست ؟
اینکه در چه مقطعی می‌توان به آن مرحله از آگاهی و شجاعت مجهز شد که هر طور که ممکن است سیستم/دولت/ طبقه ی حاکم را انداخت.
برای یک انسان ستمدیده، هیچ کنشی انسانی تر از مقاومت رادیکال نیست. انرژی نهفته در مبارزه ی رادیکال یگانه شکل بازسازی ضعف های تاریخی محرومین است ,چرک تاریخی و اجتماعی استثمار تنها در مقاومت رادیکال است که بیرون می ریزد و انسان رها شده از بند را با خویش و جامعه آشتی داده و اعتماد به نفس و آرامش را به همه ستمدیدگان باز می گرداند. به این معنی مبارزه ی رادیکال آموزش توده ها برای بدست گرفتن سرنوشت خویش است.
به همین دلیل نیز مبارزه ی رادیکال انتخاب بین بد و بدتر نیست،بهترین انتخاب است.
تمامی کسانی که تحت لوا و دلایل مختلف از اجرا، یا تایید این واقعیت بدیهی شانه خالی می کنند خواسته یا ناخواسته همدستان استثمار گران هستند. هیچ آزادیخواهی به نفی مبارزه ی رادیکال نمی پردازد. آزادی یک جامعه در گرو آزادی محرومترین بخش های آن است.
بقا سیستم ناشی از این است که مخالفانش برای مقابله ازروش نامناسبی بهره می برند. روشی که کمترین آسیبی به سیستم نمی زند، یعنی روش اداری، گفتاری، «قانونی»، «مسالمت آمیز که نباید فراموش کرد که در جهان واقعیات، همیشه آنکس که حق دارد پیروز نمی شود، بلکه آنکه درست عمل می کند. زیرا واقعیت ها بر اساس عمل مشخص است که تغییر می کنند و نه بر اساس گفتار و رویاپردازی.
بدیهی است که مبارزه ای انقلابی نیازمند فراهم ساختن بستر مادی و ذهنی آن در جامعه است. این نیز میسر نمی شود مگر آنکه برای مبارزه انقلابی, تکیه آگاه بر قهر سازمان یافته به عنوان یک استراتژی پذیرفته شود."

جمهوری اسلامی با احداث 374 کیلومتر کانال ,احداث 105 کیلومتر دیوار بتونی و 30 کیلومتر سیم خاردار و با بکار گیری تمامی نیروهای نظامی و تسلیحاتی خود در مراقبت از زندانی به نام ایران اما همچنان ضربه پذیر و عاجز از رویارویی با تعدادی از مخالفین مسلح خود (فارغ از اندیشه سیاسی یا مذهبی آنان) می باشد.
اینگونه مبارزات مسلحانه آنهم تازه توسط نیروهایی که خود جریانات ارتجاعی اسلامی هستند ره به جایی نمی برد و اگر جریانات مترقی و سکولار وارد مبارزات رادیکال نشوند در واقع مانند سوریه به دلیل غیرفعال بودنشان در جنگ با رژیم دیکتاتوری بشار اسد ,طبیعی است که جریانات اسلامی و ناسیونالیست های مغلوب می توانند مانند سوریه اوضاع سیاسی و نظامی را در انحصار خود بگیرند و باعث انزوای نیروهای مردمی مترقی شوند بنابراین راهی بجز آغاز گسترده مبارزات مسلحانه رهایی بخش نیست که هر چه سریعتر باید برای تدارک آن برنامه ریزی و اقدام عملی کرد و این مبارزات نه به شیوه حمله به پاسگاه مرزی بلوچستان(هر چند که همین اقدام کوچک مسلحانه باعث ایجاد ترس در بین نیروهای نظامی در سراوان شده است . اسماعیل می نویسد : "برادرم در اون منطقه سراوان خدمت مي كنه،از وقتی این افراد متاسفانه كشته شدن، حسابي ترسیده و هر شب زنگ میزنه که فرار میکنم و ....) بلکه ابتدا اعلام آمادگی و حمایت افراد و نیروهای رادیکال جنبش مبارزاتی و تدارک برای چنین مبارزه ای است تا چنانکه شرایطی مانند عاشورای 88 پیش بیاید که به قول خود رژیم در آن روز تهران سقوط کرده بود بتوان به عنوان بازوی مسلح مردم از آنان و حرکتشان دفاع کنیم و طرفداران رژیم بدانند که اگر به سرکوب مردم بپردازند آنگاه باید هزینه بپردازند.
زمانی که یک حرکت آزادیبخش از نیروهای مردمی شکل بگیرد قطعا نیروهای امنیتی به جای ترس از سرپیچی ازحکم سرکوبگران و فرماندهان خود بیشتر از قهر مردم خواهند ترسید و در کنار و همراه نیروهای مردمی قرار خواهند گرفت و تا زمانی که اوضاع آرام است و مقاومت و مبارزه ای وجود ندارد نمی توان از مخالفین که در بین نیروهای نظامی هستند انتظار سرپیچی و پیوستن به جنبشی داشت که هنوز وجود خارجی ندارد.
امید به تغییر فقط در سایه مبارزات گسترده آزادیبخش و مبارزات مستمررهایی بخش در غالب تشکیل یک جبهه مردمی است یا حداقل ایجاد یک "شبکه همکاری مبارزاتی" است.
بنابراین در اولین اقدام نیروها و افراد رادیکال می توانند با انتشار یک بیانیه مشترک زمینه تدارک یک حرکت آزادیبخش را برنامه ریزی کنند.

نظام جلالی 03.11.2013


پاینوشت : هر نوشته ای که نام فرد پای آن است به معنای آنست که نظر نویسنده می باشد .


 

۴ نظر:

  1. همچی چوبی توکونت بره ، صبرکن !

    پاسخحذف
  2. متاسفانه به این نیروهای برانداز ایرانی هیچ اعتباری نیست.یعنی در دموکرات بودن اونها شک هست.بعد از انقلاب 57 چه بلایی سر گروه های مسلح قبل از انقلاب اومد؟ چه هرج و مرجی تو کشور به راه افتاد؟
    به علاوه باید واکنش حکومت به این نوع مبارزه هم در نظر گرفته بشه.یا مثلاً اکثریت مردم ایران می تونند با این نوع مبارزات ارتباط برقرار کنند یا نه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام و درود بر شما
      اتکا من به جوانانی است که نیروی برانداز مردمی محسوب می شوند و نه احزاب موجود .
      واکنش حکومت مانند سوریه خواهد بود و حکومت مانند رژیم بشار اسد دچار انشقاق و دو پاره گی خواهد شد.
      الان خبر اعدام شیرکوه را نیز خواندم و مردم یا همچنان باید نظاره گر اعدام ها باشند یا دوباره به میدان مبارزه علنی با رژیم بیایند

      حذف